قرآن مجید داراى تاویل و تنزیل میباشد
لفظ «تاویل قرآن» در قرآن مجید در سه آیه آمده است:
1-آیه محکم و متشابه که سابقا نقل شد «فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله» (1) ترجمه آیه گذشت) .
2-آیه کریمه: «و لقد جئناهم بکتاب فصلناه على علم هدى و رحمة لقوم یؤمنون هل ینظرون الا تاویله یوم یاتى تاویله یقول الذین نسوه من قبل قد جائت رسول ربنا بالحق» (2) سوگند میخورم براى ایشان کتابى آوردیم که آنرا روى علم تفصیل دادیم در حالیکه هدایت و رحمت استبراى جمعى که ایمان میآورند، اینان نگران نیستند مگر تاویل آنرا روزى که تاویلش میآید (روز قیامت) کسانیکه بیشتر آنرا فراموش کرده بودند میگویند-اعتراف میکنند-که فرستادگان خداى-در دنیا-بسوى ما بحق آمده بودهاند) .
3-آیه کریمه: «و ما کان هذا القرآن ان یفترى-تا آنجا که میفرماید-بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتیهم تاویله کذلک کذب الذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبة الظالمین» (3) ترجمه:این قرآن افترا نبود-تا آنجا که میفرماید-بلکه اینان تکذیب کردند چیزى را که بعلمش احاطه نداشتند در حالیکه هنوز تاویل آن براى آنان نیامده-براى ایشان مشهود نشده-بهمین نحو کسانیکه پیش از اینان بودند تکذیب نمودند پس نگاه کن که سرانجام ستمکاران چگونه بود) .
و بهر حال «تاویل» از کلمه «اول» بمعنى رجوع است و مراد از «تاویل» آن چیزى است که آیه بسوى آن برمیگردد و مراد از تنزیل در مقابل تاویل معنى روشن و تحت اللفظ آیه میباشد.
در معنى تاویل اختلاف شدید دارند و باتتبع اقوال در تاویل ممکن استبه بیشتر از ده قول برخورد ولى آنچه مشهورتر از همه اقوال میباشد دو قول است:
1-قول قدماء که تاویل را با تفسیر-محصل معنى کلام-مرادف میگرفتند و بنابراین همه آیات قرآنى تاویل دارند لکن بمقتضاى آیه «و ما یعلم تاویله الا الله» تاویل متشابهات را بالخصوص کسى جز خداى نمیداند.
و ازین روى جمعى از قدماء گفتهاند که آیات متشابهه قرآن همانند حروف مقطعه اوایل سور میباشد زیرا در قرآن مجید آیهاى که معنى محصل آن براى همه مردم مجهول باشد جز حروف مقطعه نامبرده وجود ندارد.ولى ما در فصلهاى گذشته بطلان این تشخیص را روشن ساختیم.
و بهر حال نظر باینکه قرآن مجید علم بتاویل برخى از آیات را غیر ازخدا سلب میکند و در قرآن مجید آیهاى که تاویل یعنى محصل معنى آن براى همه مجهول باشد نداریم و حروف مقطعه اوایل سور را نیز متشابه نمیشود شناخت، این قول پیش متاخرین باطل شناخته شده متروک شد.
2-قول متاخرین که «تاویل» معنى خلاف ظاهرى است که از کلام قصد شود و بنابراین همه آیات قرآنى تاویل ندارند و تنها آیات متشابه است که داراى تاویل و معنى خلاف ظاهر دارند که جز خدا کسى را بر آنها احاطه نیست مانند آیاتى که تجسم و آمدن و نشستن و رضا و سخط و تاسف و سایر لوازم مادیت را بخدا نسبت میدهند و آیاتى که نسبت معصیتبفرستادگان خدا و پیغمبران معصوم میدهند.
این مذهب باندازهاى عملا دائر شده که فعلا لفظ «تاویل» در معنى خلاف ظاهر یک حقیقت ثانیه گشته است و تاویل آیات قرآنى در مخاصمههاى کلامى یعنى صرف کلام از ظاهرش، و حمل آن بر خلاف ظاهر بواسطه دلیل بنام تاویل روشى دائر گردیده با اینکه خود این روش خالى از تناقض نیست. (4)
این قول نیز با اینکه شهرت بسزائى دارد درست نیست و بآیات قرآنى منطبق نمیشود زیرا:
اولا-آیه سوره اعراف «هل ینظرون الا تاویله» و آیه سوره یونس «بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله» که در فصل گذشته نقل شدند ظاهرند در اینکه همه قرآن تاویل دارد نه تنها آیات متشابهه چنانکه بناى این قول بر آنست.
و ثانیا-لازمه این قول اینست که آیاتى در قرآن مجید وجود داشته باشد که مدلول حقیقى آنها مشتبه و براى مردم مجهول باشد و جز خدا کسى بر آنها واقف نباشد و چنین کلامى را که از رسانیدن معنى مراد گنگ باشدکلام بلیغ نمیشود شمرد تا چه رسد بکلامى که با بلاغتخود بجهان سخنورى تحدى و اعلام تفوق مینماید.
و ثالثا-بنابراین قول حجت قرآن تمام نمیشود زیرا بموجب احتجاج آیه کریمه «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» یکى از دلائل اینکه قرآن کلام بشر نیست این است که در میان آیات آن (با اختلاف شدیدى که در ازمنه و شرائط و اوضاع و احوال مقارن نزول دارند) هیچگونه اختلاف معنى و مدلول نیست و هر اختلافى که بحسب بادى نظر جلوه کند با تدبر در آیات رفع میشود.
و اگر بنا شود کمیت معتنابهى از آیات بنام متشابهات با مسلمات قرآن که محکماتند اختلاف داشته باشد و رفع اختلاف باین نحو بشود که بگوئیم ظواهر آنها مراد نیستبلکه مراد یک معانى دیگرى است که جز خدا کسى از آنها واقف نیست، اینگونه ارتفاع اختلاف هرگز دلالتبر اینکه قرآن کلام بشر نیست ندارد.
و همچنین اگر رفع اختلاف را باین نحو کنیم که هر آیهاى را که مضمون آن مخالف و مناقض محکمات و مسلمات قرآن است از ظاهر آن منصرف کرده (باصطلاح این قول) با تاویل بمعنى خلاف ظاهر حمل کنیم.زیرا بواسطه این نوع تاویل هر گونه تناقضى را حتى از کلام بشر نیز میشود رفع نمود.
و رابعا-اصلا دلیلى بر اینکه مراد از تاویل در آیه محکم و متشابه معنى خلاف ظاهر است وجود ندارد و در سایر آیات قرآنى که نام تاویل آورده شده چنین معنائى اراده نشده مثلا در سه جا از قصه یوسف (ع) تعبیر خواب «تاویل» نامیده شده و بدیهى است که تعبیر خواب معنى خلاف ظاهر خواب نیستبلکه حقیقتى استخارجى عینى که در خواببصورت مخصوصى دیده میشود چنانکه (5) یوسف (ع) بخاک افتادن پدر و مادر و برادران را در صورت سجده خورشید و ماه و ستارگان دیده بود و چنانکه ملک مصر قحطى هفتساله مصر را در شکل هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق و فربه را میخورند و هفتسنبل سبز و فتسنبل خشک دیده بود و چنانکه مصاحبان زندان یوسف (ع) ساقى گرى ملک و صلب را در هیئت فشردن خوشه انگور و سر گرفتن طبق نان و خوردن مرغان از آن نان دیده بودند.
و همچنین در قصه (6) موسى و خضر از سوره کهف پس از آنکه خضرکشتى را سوراخ میکند و پس از آن پسرى را میکشد و پس از آن دیوار کجى را راست میکند و در هر مرحله موسى (ع) اعتراض مینماید خضر بمقام جواب آمده حقیقت و منظور اصلى کارهائى را که بامر خدا انجام داده بود بیان میکند و آنرا تاویل مینامد و معلوم استحقیقت کار و منظور واقعى آن که بصورت کار ظهور کرده و بمنزله روح کار است، تاویل نامیده شده نه معنى خلاف ظاهر آن.
و همچنین خداى متعال درباره وزن و کیل میفرماید: «و اوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و احسن تاویلا» (7) ترجمه:وقتیکه کیل میکنید کیل را ایفاء کنید-مکیال را درست پر کنید-و با ترازوى درست وزن نمائید این خوب است و از جهت تاویل بهتر میباشد) روشن است که مراد از تاویل کیل و وزن وضع اقتصادى خاصى است که در بازار داد و ستد در نقل و انتقال حوائج زندگى بوجود میآید و «تاویل» باین معنى خلاف ظاهر کیل و وزن نیستبلکه حقیقتى خارجى و روحى است که در کالبد کیل و وزن دمیده شده و با درستى و نادرستى آنها در آثار خود توانا و ناتوان میشود.
و همچنین در جاى دیگر میفرماید: «فان تنازعتم فى شىء فردوه الى الله و الرسول... ذلک خیر و احسن تاویلا» (8) ترجمه:پس اگر در چیزى نزاع داشتید آنرا بخدا و رسول برگردانید...این خوب است و از جهت تاویل بهتر میباشد) پیدا است که مراد از «تاویل» رد منازعه بخدا و رسول همان پا بر جا بودن وحدت جامعه و استوار بودن پیوند روحى در جامعه میباشد و این حقیقتى استخارجى نه معنى خلاف ظاهر رد نزاع.
و همچنین موارد دیگرى که لفظ تاویل در قرآن مجید ذکر شده و جمعا با آنچه ذشتشانزده مورد میباشد، در هیچکدام از آنها نمیشود تاویل را بمعنى «مدلول خلاف ظاهر» گرفتبلکه به معنى دیگرى است که (چنانکه در فصل آینده روشن خواهد شد) بلفظ تاویل که در آیه محکم و متشابه وارد شده نیز انطباق دارد و با اینحال موجبى براى اینکهلفظ تاویل را در آیه نامبرده بمعنى «مدلول خلاف ظاهر» بگیریم نیست.
یب-معنى تاویل در عرف قرآن چیست؟
آنچه از آیاتى که لفظ تاویل در آنها وارد است و برخى از آنها را در فصلهاى گذشته نقل نمودیم بدست میآید، اینست که تاویل از قبیل معنى که مدلول لفظ باشد نیست چنانکه روشن است که در خوابهائى که در سوره یوسف نقل و تاویل شده هرگز لفظى که خواب را شرح میدهد بتاویل خواب دلالت لفظى-اگر چه خلاف ظاهر هم باشد-ندارد.
و همچنین در قصههاى موسى و خضر لفظ قصهها بتاویلى که خضر براى موسى کرده دلالت ندارد و همچنین در آیه «و اوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم» این دو جمله دلالت لفظى بر وضع اقتصادى مخصوص که تاویل امر است ندارد.
و همچنین در آیه «فان تنازعتم فى شىء فردوه الى الله و الرسول» دلالت لفظى بر تاویل خود که وحدت اسلامى است ندارد و اگر در سایر آیات دقت کنیم امر از همین قرار میباشد.
بلکه در مورد خوابها تاویل خواب حقیقتى استخارجى که در صورت خاصى براى بیننده خواب جلوه کرده، همچنین در قصه موسى و خضر تاویلى که خضر اظهار میکند حقیقتى است که کارهائى که انجام داده از آن سرچشمه میگیرد و خود کار بنحوى بتاویل خود متضمن است و در آیهاى که بدرستى کیل و وزن امر میکند تاویل آن یک حقیقت و مصلحتى است عمومى که این فرمان تکیه بآن دارد و بنحوى تحقق دهنده او است و در آیه رد نزاع به خدا و رسول نیز به همین قرار است.
بنابراین تاویل هر چیزى حقیقتى است که آنچیز از آن سرچشمه میگیرد و آنچیز بنحوى تحقق دهنده و حامل و نشانه اوست چنانکه صاحبتاویل زنده تاویل است و ظهور تاویل با صاحب تاویل است.
این معنى در قرآن مجید نیز جارى است زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق و معنویات سرچشمه میگیرد که از قید ماده و جسمانیت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگى مادى ما استبسى وسیعتر میباشند.
این حقائق و معنویات بحسب حقیقت در قالب بیان لفظى نمىگنجد تنها کارى که از ساخت غیب شده اینست که با این الفاظ بجهان بشریت هشیارى داده شده که با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه خودشان را مستعد درک سعادتى بکنند که جز اینکه با مشاهده و عیان درک کنند راهى ندارد، و روز قیامت و ملاقات خدا است که این حقائق بطور کامل روشن و هویدا میشود چنانکه دو آیه سوره اعراف و آیه سوره یونس بدین معنى دلالت داشتند.
خداى متعال براى اشاره باین معنى میفرماید: «و الکتاب المبین انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فى ام الکتاب لدینا لعلى حکیم» (9) ترجمه:سوگند بکتاب مبین، ما آنرا قرآنى عربى قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و بدرستى آن در حالیکه پیش ما در ام الکتاب استبلند است (دست فهم عادى به او نمیرسد) و محکم است (نمیشود در او رخنه کرد) .
انطباق آخر آیه بتاویل بآن معنى که ذکر شده واضح است و مخصوصا از آن جهت که فرموده «لعلکم تعقلون» و نفرموده «لعلکم تعقلونه» (شاید آن را تعقل کنید) زیرا علم بتاویل چنانکه آیه محکم و متشابه (و ما یعلم تاویله الا الله) حکم میکند اختصاص بخدا دارد و نیز بهمین جهت وقتى که در آیه محکم و متشابه اهل انحراف را بواسطهپیروى متشابهات نکوهش میکند میفرماید با این پیروى فتنه میخواهند و تاویل آنرا میجویند و نفرموده مییابند.
پس تاویل قرآن حقیقتیا حقائقى است که در ام الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب میباشد.
و باز در جاى دیگر نزدیک بهمین مضمون میفرماید: «فلا اقسم بمواقع النجوم و انه لقسم لو تعلمون عظیم انه لقرآن کریم فى کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون تنزیل من رب العالمین» (10) پس سوگند بموقعهاى ستارگان و بدرستى که این سوگندى است که اگر بدانید بزرگ است، این قرآنى است محترم در کتابى که محفوظ و پنهان است (ام الکتاب) کتابى است که جز پاک شدگان آن را مس نمىکنند تنزیل-فرو فرستاده شده-است از پیش خداى جهانیان) .
چنانکه پیداست آیات کریمه براى قرآن دو مقام اثبات میکند مقام کتاب مکنون که از مس مس کنندهاى مصون است و مقام تنزیل که براى مردم قابل فهم میباشد.
چیزى که از این آیات علاوه بر آیات گذشته استفاده میشود استثناى «الا المطهرون» است که بمقتضاى آن کسانى میتوانند بحقیقت و تاویل قرآن کریم برسند و این اثبات با نفیى که از آیه «و ما یعلم تاویله الا الله» در میآید منافات ندارد زیرا انضمام دو آیه بهمدیگر نتیجه استقلال و تبعیت میدهد یعنى میرساند که خداى متعال در علم باین حقائق مستقل است و کسى جز او این حقائق را نخواهد دانست مگر باذن او و تعلیم او.
نظیر علم غیب که بموجب آیات بسیارى اختصاص بخداى متعال دارد و در آیهاى کسان پسندیدهاش استثنا شدهاند «عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول» (11) و از مجموع کلام نتیجه گرفتهشده که علم غیب بنحو استقلال اختصاص بخدا دارد و جز او کسى را نشاید مگر باذن او.
آرى مطهرون بدلالت این آیات بحقیقت قرآن مس میکنند و بانضمام آیه کریمه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا» (12) که بموجب اخبار متواتره در حق اهل بیت پیغمبر (ص) نازل شده است پیغمبر اکرم (ص) و خاندان رسالت (ع) از پاک شدگان و بتاویل قرآن عالمند.
پىنوشتها:
1- سوره آل عمران آیه 7
2- سوره اعراف آیه 53
3- سوره یونس آیه 39
4- زیرا بیان معنى تاویل با اعتراف باینکه جز خدا کسى معنى تاویل را نداند مناقض است ولى اینان بعنوان احتمال ذکر میکنند
5- خواب حضرت یوسف(ع)در آیه سوم سوره یوسف ذکر شده(وقتیکه یوسف بپدر خود گفت:اى پدر من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم در حالیکه براى من سجده میکردند)و تاویل خواب در آیه صدم سوره از زبان یوسف(ع)نقل شده است.
(یوسف پدر و مادر خود را-پس از آنکه بعد از سالها مفارقت در مصر بدیدارش رسیدند-بالاى تختبرد و پدر و مادر و برادران برابر او بخاک افتادند و گفت:اى پدر اینست تاویل خواب من).
و خواب ملک مصر در آیه چهل و سوم سوره ذکر شده است(ملک گفت من در خواب مىبینم هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را میخورند و هفتسنبل سبز و سنبلهاى دیگر خشک)و تاویل آن در آیه 47 و 49 از زبان یوسف(ع)نقل شده(یوسف گفت:هفتسال با کوشش تمام میکارید و هر چه درویدید در سنبلش نگهدارید مگر کمى از خوراکىتان را، پس از آن هفتسال سخت میآید که ذخیره پیشین شما را میخورند مگر کمى از آنچه نگه میدارید پس از آن سالى میآید که در آن باران براى مردم میآید).
و خواب مصاحبان زندان یوسف هم در آیه سى و ششم سوره ذکر شده(با یوسف دو جوان-یا دو غلام شاه-داخل زندان شدند یکى-بیوسف-گفت:من در خواب دیدم که انگور میفشرم و دیگرى گفت:من در خواب دیدم که بسر خود نانى گذاشتهام که پرندگان از آن میخوردند).
و تاویل خوابشان از زبان یوسف(ع)در آیه چهل و یکم سوره ذکر شده(اى دو رفیق زندان یکى از شما ساقى ملک میشود و دیگرى صلب شود و پرندگان از سرش میخورند).
6- آیه 71-82-سوره کهف.
7- سوره اسرى آیه 35
8- سوره نساء آیه 59
9- سوره زخرف آیه 4
10- سوره واقعه آیه 80
11- سوره جن آیه 27
12- سوره احزاب آیه 33