نگاهى کوتاه به تاریخچه حجاب

کتاب: مجموعه آثار جلد 19 صفحه 385

نویسنده: آیة الله شهید مرتضى مطهرى

اطلاع من از جنبه تاریخى کامل نیست.اطلاع تاریخى ما آنگاه کامل است که بتوانیم درباره همه مللى که قبل از اسلام بوده‏اند اظهار نظر کنیم.قدر مسلم این است که قبل از اسلام در میان بعضى ملل حجاب وجود داشته است.

تا آنجا که من در کتابهاى مربوطه خوانده‏ام در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت‏تر بوده است، اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در عرب پیدا شده است.

ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاریخ تمدن (ترجمه فارسى) راجع به قوم یهود و قانون تلمود مى‏نویسد:

«اگر زنى به نقض قانون یهود مى‏پرداخت چنانکه مثلا بى‏آنکه چیزى بر سر داشت‏به میان مردم مى‏رفت و یا در شارع عام نخ مى‏رشت‏یا با هر سنخى از مردان درد دل مى‏کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلم مى‏نمود همسایگانش مى‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت‏بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.» علیهذا حجابى که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامى - چنانکه بعدا شرح خواهیم داد - بسى سخت‏تر و مشکلتر بوده است.

در جلد اول تاریخ تمدن صفحه 552 راجع به ایرانیان قدیم مى‏گوید:

«در زمان زردشت زنان منزلتى عالى داشتند، با کمال آزادى و با روى گشاده در میان مردم آمد و شد مى‏کردند...» آنگاه چنین مى‏گوید:

«پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد.زنان فقیر چون براى کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادى خود را حفظ کردند ولى در مورد زنان دیگر گوشه نشینى زمان حیض که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگى اجتماعى‏شان را فرا گرفت، و این امر خود مبناى پرده پوشى در میان مسلمانان به شمار مى‏رود.زنان طبقات بالاى اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش‏دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمى‏شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند.زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردى را ولو پدر یا برادرشان باشد ببینند.در نقشهایى که از ایران باستان بر جاى مانده هیچ صورت زن دیده نمى‏شود و نامى از ایشان به نظر نمى‏رسد...» چنانکه ملاحظه مى‏فرمایید حجاب سخت و شدیدى در ایران باستان حکمفرما بوده، حتى پدران و برادران نسبت‏به زن شوهردار نامحرم شمرده مى‏شده‏اند.

به عقیده ویل دورانت مقررات شدیدى که طبق رسوم و آئین کهن مجوسى درباره زن حائض اجرا مى‏شده که در اتاقى محبوس بوده، همه از او در مدت عادت زنانگى دورى مى‏جسته‏اند و از معاشرت با او پرهیز داشته‏اند، سبب اصلى پیدا شدن حجاب در ایران باستان بوده است.در میان یهودیان نیز چنین مقرراتى درباره زن حائض اجرا مى‏شده است.

اما اینکه مى‏گوید: «و این امر خود مبناى پرده‏پوشى در میان مسلمانان به شمار مى‏رود» منظورش چیست؟

آیا مقصود این است که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات خشنى است که درباره زن حائض اجرا مى‏شود؟ !همه مى‏دانیم که در اسلام چنین مقرراتى هرگز وجود نداشته است و ندارد.زن حائض در اسلام فقط از برخى عبادات واجب نظیر نماز و روزه معاف است و همخوابگى با او نیز در مدت عادت زنانگى جایز نیست، ولى زن حائض از نظر معاشرت با دیگران هیچ گونه ممنوعیتى ندارد که عملا مجبور به گوشه نشینى شود.

و اگر مقصود این است که حجاب رایج میان مسلمانان عادتى است که از ایرانیان پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد، باز هم سخن نادرستى است، زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است.

از سخنان دیگر ویل دورانت هر دو مطلب فهمیده مى‏شود یعنى هم مدعى است که حجاب به وسیله ایرانیان پس از مسلمانان شدنشان در میان مسلمانان رواج یافت و هم مدعى است که ترک همخوابگى با زن حائض، در حجاب زنان مسلمان و لااقل در گوشه‏گیرى آنان مؤثر بوده است.

در جلد 11 صفحه 112 (ترجمه فارسى) مى‏گوید:

«ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام بود. عربان از دلفریبى زن بیم داشتند و پیوسته دلباخته آن بودند و نفوذ طبیعى وى را با تردید معمولى مردان درباره عفاف و فضیلت زن تلافى مى‏کردند.عمر به قوم خود مى‏گفت: با زنان مشورت کنند و خلاف راى ایشان رفتار کنند.ولى به قرن اول هجرى مسلمانان زن را در حجاب نکرده بودند، مردان و زنان با یکدیگر ملاقات مى‏کردند و در کوچه‏ها پهلو به پهلوى مى‏رفتند و در مسجد با هم نماز مى‏کردند. حجاب و خواجه‏دارى در ایام ولید دوم (126- 127 هجرى) معمول شد. گوشه‏گیرى زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند.» در صفحه 111 مى‏گوید:

«پیمبر از پوشیدن جامه گشاد نهى کرده بود، اما بعضى عربان این دستور را ندیده مى‏گرفتند.همه طبقات زیورهایى داشتند.زنان پیکر خود را به نیم تنه و کمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ مى‏آراستند، موى خود را به زیبایى دسته مى‏کردند یا به دو طرف سر مى‏ریختند، یا به دسته‏ها بافته به پشت‏سر مى‏آویختند و گاهى اوقات با رشته‏هاى سیاه ابریشم نمایش آن را بیشتر مى‏کردند.غالبا خود را به جواهر و گل مى‏آراستند.پس از سال‏97 هجرى چهره خویش را از زیر چشم به نقاب مى‏پوشیدند.از آن پس این عادت همچنان رواج بود.» ویل دورانت در جلد 10 تاریخ تمدن صفحه‏233 راجع به ایرانیان باستان مى‏گوید:

«داشتن متعه بلا مانع بود.این متعه‏ها مانند معشوقه‏هاى یونانى آزاد بودند که در میان مردم ظاهر و در ضیافت مردان حاضر شوند، اما زنان قانونى معمولا در اندرون خانه نگهدارى مى‏شدند.این رسم دیرین ایرانى به اسلام منتقل شد.» ویل دورانت طورى سخن مى‏گوید که گویى در زمان پیغمبر کوچکترین دستورى درباره پوشیدگى زن وجود نداشته است و پیغمبر فقط از پوشیدن جامه گشاد نهى کرده بوده است!و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجرى با بى‏حجابى کامل رفت و آمد مى‏کرده‏اند. و حال آنکه قطعا چنین نیست.تاریخ قطعى بر خلاف آن شهادت مى‏دهد.بدون شک زن جاهلیت همچنان بوده که ویل دورانت توصیف مى‏کند ولى اسلام در این جهت تحولى به وجود آورد.عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش مى‏کرد:

«مرحبا به زنان انصار.همینکه آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیابد.سر خود را با روسریهاى مشکى مى‏پوشیدند.گویى کلاغ روى سرشان نشسته است‏» . (1)

در سنن ابو داود جلد 2 صفحه 382 همین مطلب را از ام سلمه نقل مى‏کند با این تفاوت که ام سلمه مى‏گوید:

«پس از آنکه آیه سوره احزاب یدنین علیهن من جلابیبهن نازل شد زنان انصار چنین کردند.» «کنت گوبینو» در کتاب سه سال در ایران نیز معتقد است که حجاب شدید دوره ساسانى، در دوره اسلام در میان ایرانیان باقى ماند.او معتقد است که آنچه در ایران ساسانى بوده است تنها پوشیدگى زن نبوده است‏بلکه مخفى نگه داشتن زن بوده است. مدعى است که خودسرى موبدان و شاهزادگان آن دوره به قدرى بود که اگر کسى زن خوشگلى در خانه داشت نمى‏گذاشت کسى از وجودش آگاه گردد و حتى الامکان او را پنهان مى‏کرد زیرا اگر معلوم مى‏شد که چنین خانم خوشگلى در خانه‏اش هست دیگر مالک او و احیانا مالک جان خودش هم نبود.

«جواهر لعل نهرو» نخست وزیر فقید هند نیز معتقد است که حجاب از ملل غیر مسلمان روم و ایران به جهان اسلام وارد شد.در کتاب نگاهى به تاریخ جهان جلد اول صفحه 328 ضمن ستایش از تمدن اسلامى به تغییراتى که بعدها پیدا شد اشاره مى‏کند و از آن جمله مى‏گوید:

«یک تغییر بزرگ و تاسف‏آور نیز تدریجا روى نمود و آن در وضع زنان بود.در میان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت.زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ایشان زندگى نمى‏کردند بلکه در اماکن عمومى حضور مى‏یافتند، به مسجدها و مجالس وعظ و خطابه مى‏رفتند و حتى خودشان به وعظ و خطابه مى‏پرداختند.اما عربها نیز بر اثر موفقیتها تدریجا بیش از پیش رسمى را که در دو امپراطورى مجاورشان یعنى امپراطورى روم شرقى و امپراطورى ایران وجود داشت اقتباس کردند.عربها امپراطورى روم را شکست دادند و به امپراطورى ایران پایان بخشیدند.اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند این امپراطوریها گشتند.به قرارى که نقل شده است مخصوصا بر اثر نفوذ امپراطورى قسطنطنیه و ایران بود که رسم جدایى زنان از مردان و پرده نشینى ایشان در میان عربها رواج پیدا کرد.تدریجا سیستم «حرم‏» آغاز گردید و مردها و زنها از هم جدا گشتند.» سخن درستى نیست.فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیر عرب، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت‏شدیدتر شد نه اینکه اسلام اساسا به پوشش زن هیچ عنایتى نداشته است.

از سخنان نهرو برمى‏آید که رومیان نیز (شاید تحت تاثیر قوم یهود) حجاب داشته‏اند و رسم حرمسرادارى نیز از روم و ایران به دربار خلفاى اسلامى راه یافت. این نکته را دیگران نیز تایید کرده‏اند.

در هند نیز حجاب سخت و شدیدى حکمفرما بوده است ولى درست روشن نیست که قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و یا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج یافته است و هندوان غیر مسلمان تحت تاثیر مسلمانان و مخصوصا مسلمانان ایرانى حجاب زن را پذیرفته‏اند.آنچه مسلم است این است که حجاب هندى نیز نظیر حجاب ایران باستان سخت و شدید بوده است.از گفتار ویل دورانت در جلد دوم تاریخ تمدن برمى‏آید که حجاب هندى به وسیله ایرانیان مسلمان در هند رواج یافته است.

نهرو پس از سخنانى که از او نقل کردیم مى‏گوید:

«متاسفانه این رسم ناپسند کم کم یکى از خصوصیات جامعه اسلامى شد و هند نیز وقتى مسلمانان بدین جا آمدند آن را آموخت.» به عقیده نهرو حجاب هند به واسطه مسلمانان به هند آمده است.

ولى اگر تمایل به ریاضت و ترک لذت را یکى از علل پدید آمدن حجاب بدانیم باید قبول کنیم که هند از قدیمترین ایام حجاب را پذیرفته است، زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادى بوده است.

راسل در زناشویى و اخلاق صفحه 135 مى‏گوید:

«اخلاق جنسى آنچنان که در جوامع متمدن دیده مى‏شود از دو منبع سرچشمه مى‏گیرد: یکى تمایل به اطمینان پدرى، و دیگرى اعتقاد مرتاضانه به خبیث‏بودن عشق.اخلاق جنسى در اعصار ما قبل مسیحیت و در ممالک خاور دور تا به امروز فقط از منبع اول منشعب مى‏شود و استثناى آن هند و ایران است که ظاهرا ریاضت طلبى در آنجا پدید آمده و در سراسر جهان پراکنده شده است.» به هر حال آنچه مسلم است این است که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست، اما اینکه حدود حجاب اسلامى با حجابى که در ملل باستانى بود یکى است‏یا نه، و دیگر اینکه علت و فلسفه‏اى که از نظر اسلام حجاب را لازم مى‏سازد همان علت و فلسفه است که در جاهاى دیگر جهان منشا پدید آمدن حجاب شده است‏یا نه، مطالبى است که در قسمتهاى بعدى به تفصیل درباره آنها سخن خواهیم گفت.

پى‏نوشت:

1. کشاف، ذیل آیه 31 از سوره نور.


X